درچنين روزي در سال 1809 ميلادي چارلز داروين متولد شد . داروين زيست شناس برجسته ي انگليسي دردوازده سالگي براي فراگيري علوم پزشكي به ادينبورگ رفت اما به دليل اينكه به پزشكي علاقه اي نداشت به سمت علوم مذهبي روي آورد .او در اين زمينه نيز موفقيتي به دست نياورد وسرانجام به سوي اكتشاف كشيده شد وبه همراه يك هيات طبيعي دان به جزاير اقيانوس اصل » آرام رفت . او دراين حوزه به تحقيق پرداخت ورساله ي خودرا با نام مطرح ساخت . « انواع اودراصل انواع با انجام يك بحث مفصل ريشه هاي انساني را برگرفته از نسل ميمون ذ كر ميكند . فلسفه ي او تاحدود زيادي پيچيده است و حتي درسالهاي اخير انديشه ي او به چالش كشيده شده است . بنياد انواع ، انسان وپيدايش انسان از ديگر آثار اويند .
داروين معتقد است كه درميان موجودات اعم از حيوانات وانسان و ...
هرموجودي كه توانايي سازگاري نداشته ب اشد از چرخه ي طبيعت خارج
ميگردد . مثلاً انسانها در هنگام سرما براي سازگاري نياز داشتند كه بدنشان مو درآورد. به طوركلي ، محيط از ميان اعضاي گوناگون يك جمعيت ، به نفع
» جانداراني كه بهتر سازگاري پيدا كرده اند دست به انتخاب ميزند، كه به آن
گفته ميشود . داروين باورداشت كه با ارتقاي « نظريه ي انتخاب طبيع ي داروين انسان به سطح فكري و اجتماعي لازم ، يعني ايجاد موقعيتي مناسب درمحيط ، كه بااستفاده از ابزار ، لباس ، آتش و غيره مي سرشد ، انتخاب طبيعي درجهت اصلاح ساختمان بدن متوقف گرديد . يعني ديگر انسان نيازي نداشت تادرم وقع لزوم سازگاري پيدا كند . مثلاً وقتي سردش ميشد ديگر نيازي نبود بدنش با طبيعت سازگار شود بلكه لباس گرم ميپوشيد تا سردش نشود . زيرا انسان توانست از ذهنش استفاده كند . ديگر دراينجا برتري جسمي و سازگاري اهميت نداشت بلكه براي بقا برتري فكر وتعاون اجتماعي ارزشمند شد .
داروين استدلال ميكند كه مردم ستيزه جو ، خودپسند و فاقد روحيه ي تعاون
وهمكاري كه با كمبود ابزار وحدت مواجهند در معرض نابودي هستند زيرا
پديده هاي بالا جزو ضرورتهاي اجتماعي هستند . همچنين افرادي كه از تعاون
بيشتري برخوردارند ، جا يگزين كساني ميشوند كه از تعاون كمتري برخوردارند . بطور كلي ، پيشرفت در جوامع بشري به افزايش جمعيت فكور و مستعد واخلاقي بامعيارهاي متعالي بستگي دارد . يعني هر چه افراد يك جامعه فكورتر باشند پيشرفت در جامعه سريعتر و بيشتر است وهرچه افراد فكور جامعه كمتر باشن د نه تنها ممكن است جامعه پيشرفت نكند بلكه حتي ممكن است سير نزولي نيز داشته باشد .
داروين درتحقيقات وپژوهش هاي بسيار گسترده ي خود كه تقريباً در طي يك
سفر طولاني چند ساله با يك كشتي كاوشگري به دوردنيا انجام شد به طور
ساده و مختصر حداقل به دو دستاورد بسيار مهم د رمورد جانوران رسيد :
-1 نياز مشترك : اينكه تمام جانداران درانتهاي پيگيري نسل ونياي آنها به يك
نوع اصلي مي رسند.
-2 انتخاب طبيعي : انتخاب طبيعي خود بر پايه هايي استوار بود كه از پژوهشها در مورد جانداران بدست آمده بود ، مانند :
1-2 )جاندارن پيچيده اند
2-2 ) جانداران متنوعند : هزاران گونه مختلف از جانداران شناسايي شده اند
كه گاه به گاه اين ليست كامل تر نيز ميشود در حالي كه در بي جانان اين
خصيصه بدين گونه يافت نميشود .
3-2 ) سازش جانداران با محيط : جانداران با طرز عجيبي با دنياي اطراف
خود سازش ميكنند وخود را وفق ميدهند تا امكان ادامه ي بقاء را داشته باشند .
نتايج ذكر شده خود براساس شواهد وتجربياتيست كه از طبيعت بدست آمده مانند:
1) جانداران زيادتر از آنچه كه بايد توليد مثل ميكنند .
2) اما آنگونه كه بايد گسترش يابند زياد نميشوند (تقريباً دريك تعادل نسبي
ميمانند).
3) متنوعند.
4) تناسبي خاص با محيط خوددارند : اين تناسب خود شامل دوري تسلسلي از سئوال وجواب است ، بدينگونه كه : سئوال : جانداران چرا متناسبند ؟ جواب : زيرا بيشتر مانده اند . سئوال : چرا بيشتر مانده اند ؟ جواب : چون متناسبند . خلاصه اينكه : تنازع بق اء بعلاوه وراثت (اينكه خصوصيات والدين به فرزندان انتقال مي يابد ) باعث ودليل وجود اين گونه از حيات (ازميان بي نها يت گونه و شرايط ممكن )شده است .
نظر یادتون نره